۲۷ تیرماه ۱۳۶۷پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی خمینی
جنگ هشت ساله ضد میهنی با عراق، در بعدازظهر یکشنبه ۳۱
شهریور، ۱۳۵۹ با بمباران فرودگاه مهرآباد توسط عراق آغاز شد، اما این همه داستان نبود، بلکه این خمینی بود که با
دخالت در امور داخلی عراق زمینة جنگ رو فراهم نمود.
مجاهدین با اینکه به نقش تحریکآمیز خمینی بعنوان یک عامل تعیین کننده در آغاز جنگ اشراف داشتند؛ اما درعینحال ازهمان روزهای نخست تجاوزعراق به
خاک ایران با سازماندهی هوادران خود و نیروهای مردمی در شهرهای خرمشهر و آبادان علیه نیروهای عراقی به
مقاومت برخواسته و در خط مقدم نبرد حضور پیدا کردند. چراکه مقاومت در مقابل تجاوز را یک وظیفه ملی و همچنین یک مقاومت مشروع میدانستند.
۲۰ ماه بعد در سوم
خرداد ۱۳۶۱ عراق در تمامی جبههها عقبنشینی نمود و خواستارآتشبس و پرداخت غرامت به
ایران شد. ازاین نقطه به بعد جنگ نه فقط نامشروع بلکه
بر ضد منافع مردم ایران بود. ادامه جنگ جز به قربانگاه بردن نیروهای آزاد شده در
انقلاب ضد سلطنتی نبود، زیرا صلح در دسترس بود و ثابت شد که تنها طرفی که خواهان
ادامه این جنگ خانمانسوز است خمینی است و بس.
قرار داد صلح بین مسعود رجوی و طارق عزیز
به دنبال این اقدام عراق درتاریخ ۱۹دیماه ۱۳۶۱طارق عزیز نایب
نخستوزیر عراق با مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت بیانیه مشترکی مبنی بر
استقرار صلح عادلانه و حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات از طریق مذاکرات منتشر
کردند.
به دنبال آن شورای ملی مقاومت در اسفند ۱۳۶۱ طرح صلح پیشنهادی خود را بر مبنای قرارداد ۱۹۷۴
الجزایر که توسط رژیم سابق با دولت عراق امضاء شده بود منتشر کرد. به این ترتیب مجاهدین به
دنیا نشان دادند که صلح در دسترس است و این خمینی است که بر ادامه جنگ اصرار میورزد.
طرح صلح شورای ملی مقاومت ایران
طرح صلح شورای ملی مقاومت ایران
مسعود رجوی، تأسیس ارتش صلح و آزادی
۴ سال بعد
در بعد از ظهر۱۷خرداد ۱۳۶۵ مسعود رجوی عازم خاک عراق شد. او در پیام تودیع خود هدف
از رفتن به عراق را اینگونه بیان کرد:
«اگر
بپرسید برای چه میروی، در یککلام میگویم که برفروزم آتشها بر کوهستانها...»
یکسال بعد در ۳۰خرداد۱۳۶۶ مسعود رجوی تأسیس ارتش آزادیبخش ملی
ایران را با هدف صلح و آزادی اعلام کرد. هدف مقدم ارتش خاتمه دادن به جنگ
خانمانسوز ایران و عراق و تأمین صلح تعیین گردید.
از فرورودین ۱۳۶۷ پس
از ده ماه عملیات تاکتیکی، عملیات متمرکز در دستور کار قرار گرفت. عملیات آفتاب در
۷ فروردین ۱۳۶۷اولین عملیات متمرکز ارتش آزادیبخش ملی بود که طی آن لشکر ۷۷
خراسان منهدم گردید. ۲ ماه بعد در سیخرداد۱۳۶۷ ارتشآزادیبخش، در عملیات
چلچراغ مراکز فرماندهی لشکر ۱۶
زرهی قزوین و شهر مهران فتح نمود.
نوشیدن جام زهر توسط خمینی...! و دلایل آن
نبرد چلچراغ، صرفنظر از شگفتیهای نظامی آن، بهخاطر
درهمشکستن ماشین جنگی خمینی، اوج پیروزی بود. چراکه این عملیات، یکسال پساز
تأسیس خود، مردم ایران را از شر جنگی که فقط خمینی، و آخوندها و سرکردههای رژیمش
بر آن اصرار میورزیدند خلاص نمود.
اگرچه خمینی و رفسنجانی در آن زمان علت نوشیدن جامزهر را به بعد
موکول کردند و هیچگاه به وعدة خود عمل نکردند اما اعترافات سرکردگان رژیم نیاز به
توضیح ندارد که عینا به برخی از این موضعگیریها در زیر اشاره میگردد:
خمینی: «من تا چند روز قبل، معتقد به همان شیوه دفاع و
مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم؛
ولی بواسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم، با قبول
قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم
و خدا میداند مرگ برایم گواراتر بود، اما چاره چیست؟ من باز میگویم قبول این
مسأله برای من از زهر کشندهتر است، ولی»...
رفسنجانی: رفسنجانی: «الان مصلحت نیست به مردم بگویم چرا ختم
شد. امام دنبال صلحند، ما دنبال صلحیم، تصمیم گرفتیم. حالا دلیلش چی است؟ بعضیها
را شما میدانید، بعضیها را هم نمیدانید و هنوز هم نمیتوانیم همه چیز را بگوئیم
و یک فرماندة نظامی، یک عنصر نظامی، این حقیقت را باید بپذیرد که همیشه همه چیز
برای گفتن جامعه مصلحت نیست! در زمان خودش گفته خواهد شد. ملت ما ممکن است بپرسد
چرا پارسال نپذیرفتید؟ چرا سه سال پیش نپذیرفتید؟ که این را البته ما توضیح دادیم
که چرا نپذیرفتیم و در وقت مناسب هم قابل توضیح است. بعد از اینکه جنگ تمام شد و
صلح شد خیلی بهتر میشود توضیح داد. الآن مصلحت نیست به مردم توضیح بدهیم!».
پاسدار
قاسمی: «در یک سال آخر جنگ، صبح که از خواب بیدار میشدیم میگفتند خبر
داری؟ چه شده؟ مهران را گرفتند. بعد از گذشت ۷سال از جنگ، اسیر و غنیمت
میگیرند و افتضاحی است جنگ!»
«سازمان مجاهدین خلق وقت نمیکرد غنیمتیهای شما را جمع کند!»
«سازمان مجاهدین خلق وقت نمیکرد غنیمتیهای شما را جمع کند!»
«ماههای
آخر جنگ. تقریباً هر دو هفته یکبار همینطور که صبح میآمدی سر کار به تو میگفتند
خبر داری؟ نه چی شده؟ سومار! گرفتند، آه! هفته بعد، خبر داری؟ چی شده؟ فاو سقوط
کرد! خبر داری؟! چی شد؟ مهران! عملیات چلچراغ منافقین آمدند گرفتند.! آه مگر میشود؟!»
احمدی مقدم: «سازمان منافقین آرام
آرام سازماندهی نظامیای را درست کردند. ابتدا از عملیاتی محدود شروع کردند، بعد
وسعت عملیات اضافه شد. آرام آرام دیدیم که وسعت و دامنه عملیات در جبهه میانی و
جنوبی گسترش پیدا کرد و حتی فکر میکنم در خرداد ماه ۶۷بود که توانستند شهر مهران
را هم تصرف کنند. هدف آنها هم سقوط و تصرف تهران و سرنگونی حکومت بود».
پاسدار سعید قاسمی: «در جبهه افتضاحی بود.
امام در این مقطع همه را دوباره برای جنگ خواند. همه چیز باید در استخدام جنگ
دربیاید؛ (آیا) شد؟ نشد!»
پاسدارکوثری:
«دشمنان، توطئههای واقعاً گستردهیی را طرحریزی کرده بودند؛ چون
مجاهدین قبل از عملیات فروغ جاویدان، در مهران، عملیاتی بهزعم
خود موفقیتآمیز انجام داده بودند و شعار ”امروز مهران فردا تهران“ را هم یکی دو
ماه قبل، مطرح کرده بودند. بنابراین، با در اختیار گرفتن انواع سلاحهای سنگین و
نیمه سنگین همچون نفربر و غیره، خود را سازماندهی کرده بودند. پذیرش قطعنامه از
سوی حضرت امام، تمام این توطئهها را خنثی کرد».
بله!
پذیرش قطعنامه از سوی حضرت! امام! تمام آن توطئهها، یعنی ترتیبات سقوطش بهدست
مجاهدین را، موقتاً خنثی کرد!
با
همین جملات ساده و روشن پاسدار کوثری که یکی از فرماندهان جنگ ضدمیهنی بود، آن
معمایی که، دنبال رمزگشاییش بودیم، بهطور کامل حل شد.
خمینی
در شرایط وارفتگی کامل و از ترس سرنگونی به دست ارتش آزادیبخش ملی، تن
به آتشبس داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر