۱۳۹۷ اردیبهشت ۸, شنبه

چه کسانی و چگونه به رژیم آخوندی امداد رسانی کردند؟



«سیاست استمالت از جمهوری اسلامی»



کنگرة آمریکا۲مرداد۱۳۶۴: ریچارد مورفی، دستیار وقت وزارت خارجة آمریکا در امور خاورنزدیک در استماع کمیتهٌ خارجی، بی‌مقدمه، بیانیه‌یی را علیه مجاهدین خلق قرائت کرد؛ که‌ هیچ ربطی به موضوع شهادت او در کنگره نداشت...!؟
در این بیانه سازمان مجاهدین خلق ایران برجسته‌ترین گروه اپوزیسیون رژیم ایران، برای نخستین‌بار در آمریکا به‌عنوان «میلیتانت اسلامی، غیردموکراتیک، ضدآمریکایی» و «استفاده‌کننده از تروریسم و خشونت ...» مورد حمله قرار گرفت.
اگرچه حدث و گمان‌هایی نسبت به علت این اقدامِ دور از انتظار در همان زمان منتشر شد؛ اما زمان زیادی لازم نبود که اسرار پشت پردة این اقدام به یکی از رسواترین وقایع سیاسی تاریخ آمریکا بدل گردد....
«ایران‌گیت»...!

لبنان۱۳۶۵: روزنامه الشراعِ اطلاعاتی را منتشر کرد که نشان میداد مقامات دولت ریگان برای نمایش حسن‌نیت به رفسنجانی که به زعم آنان مدره محسوب می‌شد به‌طور مخفیانه، به فروش تسلیحات به ایران، امدارسانی کردند.
آنها امیدوار بودند که بدین‌وسیله آزادی گروگان‌های آمریکایی هواپیمای TWA که در لبنان توسط «عماد مغنیه» نگهداری می‌شدند؛ تضمین کرده و شورشیان کنترا در نیکاراگوئه را از قٍبُل درآمد فروش تسلیحات اسرائیل به ایران تأمین مالی نمایند. در آن زمان گروه جهاد اسلامی یکی از بازوهای تروریستی سپاه پاسداران در کشورهای غربی محسوب می‌شد. مهدی هاشمی کسی بود که برای نخستین‌بار اطلاعات ایران‌گیت را در روزنامه لبنانی الشراع فاش ساخت. وی مدتی بعد دستگیر و توسط علی رازینی اعدام گردید.

اول اسفند۱۳۶۴: 
به‌دنبال افتضاح ایران‌گیت، «کمیسیون تاور» برای تحقیق در این مورد تشکیل شد. بند ۴این گزارش نشان می‌داد که رژیم آخوندی از وزارت‌خارجه آمریکا خواسته است که در اعلامیه‌یی رسمی، سازمان مجاهدین خلق ایران را تروریست و مارکسیست!! بنامد.
به این ترتیب پشت پردة بیانیه ریچارد مورفی در جلسه استماع کمیته خارجی علیه سازمان مجاهدین هویدا شد؟
یونایتدپرس بین‌المللی در همان ماه؛ (اردیبهشت 1366) طی گزارشی نوشت: «رفسنجانی وعده داد که اگر آمریکا فعالیت‌های مجاهدین ضدخمینی را محدود کند، دولت ایران به حمایت خود از گروههای تروریستی لبنان خاتمه می‌دهد…».
7 سال بعد ششم آبان 1373: وزارت‌خارجه آمریکا مجدداً درصدد بهبود روابط با رژیم آخوندی برآمد. در همین رابطه «رابرت پولیترو» از وزارت‌خارجه آمریکا گزارشی را علیه سازمان مجاهدین خلق ایران، با تأکید بر اتهام تروریسم در ۴۱صفحه به کمیته خارجی کنگره این کشور ارائه داد.

 ۱۶مهر۱۳۷۶: به دنبال روی کارآمدن دولت آخوند محمد خاتمی، وزارت‌خارجة آمریکا برای سومین بار رسماً سازمان مجاهدین خلق ایران را به‌عنوان یک سازمان تروریستی خارجی نامگذاری نمود.
۱۷ مهر ۱۳۷۶: یک مقام ارشد دولت کلینتون به روزنامه لس‌آنجلس تایمز گفت: 
«انگیزه نامگذاری مجاهدین خلق ارسال یک علامت حسن نیت به تهران و رئیس‌جمهور جدید آن، محمد خاتمی، بود».
 (روزنامه لس‌آنجلس تایمز- ۹اکتبر ۱۹۹۷)
 مهرماه ۱۳۷۸: مارتین ایندیک، مدیرکل وقت وزارت‌خارجه آمریکا:
 «... نامگذاری شورای ملی مقاومت ایران به‌درخواست رژیم ایران صورت گرفته است...» (خبرگزاری رویتر- ۱۴اکتبر ۱۹۹۹)
 شهریور ۱۳۸۱: مارتین ایندیک، مدیرکل وقت وزارت‌خارجه آمریکا:
«... علاقه‌یی در کاخ سفید وجود داشت که باب گفتگو با دولت ایران باز شود. یکی از راه‌هایی که مقامات ارشد دولتی پیش روی خود یافتند، سرکوب مجاهدین بود. سازمانی که (رژیم) ایران بوضوح آن را به‌عنوان یک تهدید برای خود می‌پنداشت... نامگذاری تروریستی مجاهدین بخشی از سیاست نزدیکی کلینتون با تهران بود».  (مجلهٴ نیوزویک- ۲۶سپتامبر ۲۰۰۲)
اردیبهشت ۱۳۸۱: رژیم آخوندی یک معامله هشت میلیارد دلاری با اتحادیه اروپا امضا کرد. در مقابل، اتحادیه اروپا، نام سازمان مجاهدین خلق ایران را در فهرست سازمانهای تروریستی خود جای داد. این نامگذاری با درخواست رسمی انگلیس (جک استراو، وزیر خارجه وقت) و همکاری و مشارکت فرانسه (دوویلپن، وزیر خارجه وقت) انجام گرفت.
این نامگذاری در بمباران سازمان مجاهدین خلق ایران در مارس و آوریل ۲۰۰۳مورد بهره‌برداری قرار گرفت. جک استراو هماهنگ‌کننده خواسته‌های رژیم آخوندی با نیروهای ائتلاف در جنگ عراق برای بمباران مجاهدین بود.

۱۳فروردین ۱۳۸۲: «… جک استراو به [کمال] خرازی (وزیر خارجه‌ی وقت رژیم) گفت قرارگاههای مجاهدین اهداف مشروع نظامی محسوب خواهند شد و توسط نیروهای ائتلاف بمباران می‌گردد». (روزنامه دیلی استار- ۲آوریل ۲۰۰۳)
۲۷فروردین ۱۳۸۲: «اقدام برای از میان بردن گروه اپوزیسیون ایران در عراق، یک تضمین خصوصی آمریکا را که به مقامات ایرانی قبل از شروع جنگ داده شده بود، محقق ساخت. این که: اگر ایران خود را از جنگ بیرون نگاه دارد، نیروهای انگلیسی و آمریکایی به قرارگاههای این گروه حمله خواهند کرد». (وال استریت ژورنال- ۱۶آوریل ۲۰۰۳)
 در یکی از ملاقاتها (با مقامات رژیم ایران) در اوایل ژانویه ایالات متحده علامت داد که پایگاههای مجاهدین خلق، یک گروه عمده مخالف دولت ایران، در عراق را هدف قرار خواهد داد». (واشینگتن پست- ۲۵می ۲۰۰۳)
۱۷ژوئن سال ۲۰۰۳کارکرد اصلی نامگذاری تروریستی اتحادیه اروپا نمایان گردید:
یک حمله‌ی بزرگ پلیس فرانسه به مقر شورای ملی مقاومت در فرانسه، مریم رجوی و بیش از ۱۶۰عضو مقاومت ایران را هدف قرار داد. توطئه بر اساس خواست‌های سران رژیم ولایت فقیه طراحی شده بود.

۶مرداد ۱۳۸۳: «ژنـرال میلر طی نامه‌یی از سوی فرماندهی ائتلاف و ایالات متحده، برخورداری همه مجاهدین از استاتوی کنوانسیون ۴ژنو را به همه ساکنان اشرف تبریک گفت». (روزنامه نیویورک تایمز- ۲۷ژوئیه ۲۰۰۴)
 کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت آمریکا، پس از اعطای استاتوی افراد حفاظت‌شده به مجاهدین تصمیم گرفت که نامگذاری تروریستی مجاهدین را برای رضایت رژیم در عراق، باز هم ادامه دهد. سازمان موسوم به «دیده بان حقوق‌بشر» مأموریت زمینه‌سازی و جوسازی برای این کار را برعهده گرفت و گزارشی آکنده از دروغ را با استناد به اظهارات شماری از مأموران اطلاعات رژیم آخوندی علیه مجاهدین صادر نمود.
سال ۱۳۸۵: در اثر فعالیت‌های خستگی‌ناپذیر مقاومت ایران تحت هدایت مریم رجوی، سرانجام دادگاه عدالت اروپا به حذف نام سازمان مجاهدین خلق ایران از فهرست گروه‌های تروریستی حکم داد. اما شورای اروپا باز هم به‌درخواست دولت انگلستان، این حکم را اجرا نکرد و مجاهدین را در لیست تروریستی خود باقی گذاشت.
مجاهدین و مقاومت ایران کارزار بزرگ خود تحت رهبری مریم رجوی را با تمام توان ادامه دادند تا این‌که سرانجام برچسب ننگین ارتجاعی-استعماری از سازمان مجاهدین یک به یک برداشته شد:
۴تیر ۱۳۸۷: پارلمان بریتانیا ناگزیر پس از صدور رأی یک دادگاه در این کشور، سازمان مجاهدین خلق ایران را از فهرست گروه‌های تروریستی حذف کرد.
۷بهمن ۱۳۸۷: اعضای اتحادیه اروپا در نشست خود در بروکسل به حذف نام سازمان مجاهدین خلق ایران از فهرست گروه‌های تروریستی رأی مثبت دادند.
۱۲خرداد ۱۳۹۱: دادگاه استیناف فدرال آمریکا در واشینگتن با صدور حکم دیگری، تأخیر وزیرخارجه در بازنگری را یک تأخیر فاحش توصیف کرد و به وزارت‌خارجه آمریکا چهار ماه فرصت داد تا در مورد بازنگری در لیست‌گذاری تصمیم بگیرد.
 سرانجام روز ۷مهر ۱۳۹۱برابر با ۲۸سپتامبر ۲۰۱۲هیلاری کلینتون، وزیرخارجه آمریکا، با گردن نهادن به حکم بی‌سابقه‌ی دادگاه استیناف آمریکا نام سازمان مجاهدین خلق ایران، شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش ملی ایران را از لیست‌ تروریستی وزارت‌ خارجه آمریکا حذف کرد.
بیانیه وزارت‌خارجه ایالات متحده
«خروج مجاهدین خلق از لیست تروریستی
واشینگتن
۲۸سپتامبر ۲۰۱۲
وزیر خارجه تصمیم گرفته است که تحت قانون مهاجرت و ملیت بر اساس قانون، نامگذاری مجاهدین خلق (ام ای کی) و هم‌نام‌های آن به‌عنوان سازمان تروریستی خارجی را لغو کند...»

گرچه سیاست استمالت از پدرخوانده تروریسم با قرار دادن نام سازمان مجاهدین در لیست تروریستی آمریکا بهای بسیار گزافی از مردم و مقاومت ایران گرفت و عمر رژیم آخوندی را برای چند صباحی به درازا کشاند، اما مقاومت سرفراز ایران به یمن رهبری پاکباز و بی‌نظیر خود و با کاری طاقت‌فرسای تک‌تک اعضا و هوادارانش توانست با کارزاری سترگ، طولانی و خستگی‌ناپذیر وجدانهای جهانی را بیدار کرده و توطئه‌ رژیم آخوندی و علی خامنه‌ای خلیفه ارتجاع را در هم شکسته و الهام‌بخش آزادیخواهان سراسر جهان گردید.



۱۳۹۷ اردیبهشت ۵, چهارشنبه

واژه‌های سیاسی فاشیسم


واژه‌های سیاسی
«فاشیسم چیست؟»


فاشیسم برگرفته از واژه لاتین« فاشیس» (Fasces) به معنی تبرپوش است.
در زبان لاتین به تبری گفته میشود که به دسته آن میله‌های می‌بستند و نزد فرمانروایان روم به عنوان نماد قدرت مورد استفاده قرار میگرفت.
معنای علمی اصطلاح فاشیسم عبارت ست از نظام دیکتاتوری متکی به اعمال زور و ترور آشکار که از سوی جریان‌های راست افراطی و تندروترین محافل سرمایه‌داری حمایت می‌شود.
حکومت فاشیستی کلیة حقوق و آزادی‌های دموکراتیک را در کشور از بین می‌برد و سیاست خود را معمولاً در لفافه‌ای از تئوری‌ها و تبلیغات مبتنی بر تعصّب ملّی، نژادی، ایدئولوژیک یا مذهبی می‌پوشاند و آنرا توجیه میکند.
تعریف فاشیسم
فاشیسم یک نظریه سیاسیِ مبتنی بر تعصب ملی، نژادی، ایدئولوژیک یا مذهبی است که هدف آن تصرف و حفظ حاکمیت سیاسی از طریق صلب حاکمیت مردم، حقوق و آزادی‌های دموکراتیک است.
فاشیسم نخستین‌بار درسال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵ در ایتالیا بدست بنیتو موسولینی در یک حزب واحد که حاکمیت سیاسی این کشور را بدست گرفت؛ پا به عرصه وجود گذاشت. فاشیسم ایتالیا بر سه اصل زیر  استوار بود.
 1-  حزب سیاسی واحد. انحلال همه احزاب و حاکمیت حزب فاشیست
2- ناسیونالیسم افراطی نژادپرستانه.
3- دولت بسیار مقتدر و متمرکز
اگرچه فاشیسم ایتالیا و نازیسم آلمان در اصول‌پایه، تفاوت چندانی با هم ندارند و حتی در بسیاری از موارد این دو یک پدیده تلقی میشود! اما باید توجه داشت که فاشیسم و نازیسم متأثر از موقعیت اقتصادی، سیاسی و قومی خواستگاه طبقاتی، از هم متمایز می‌شوند.
ظهور فاشیسم و نازیسم هر دو محصول بحران‌های اقتصادی و اجتماعی  نظام سرمایه‌داری پس از جنگ جهانی اول و بخصوص بحران عظیم اقتصادی آمریکا در سال 1929 است.
خواستگاه طبقاتی فاشیسم در دوره موسولینی (۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵) طبقة متوسط شهری(خرده‌بورژوازی) در ایتالیا بود. در حالی که خواستگاه طبقاتی نازیسم هیتلری (1933 تا 1945) در آلمان، سرمایه‌دارای رو به گسترش و بزرگ آلمان بود. در ایتالیا بدلایل شرایط تاریخی و ترکیب اجتماعی، فاشیسم پیوند نیرومندتری با قشر خرده بورژوازی داشت.


ریشه فلسفی فاشیسم به دوران پس از رنسانس و حاکمیت فلسفه ماتریالیسم مکانیک در اروپا بر می‌گردد. توماس هابز اولین فیلسوفی است که در قرن هفتدهم برخی از مبانی فاشیسم را بالاخص در باب سه مولفه اساسی فاشیسم یعنی «اقتدار دولت»، «قدرت مطلق حاکم» و «استبداد مطلق» بیان کرده است. چکیده دیدگاه هابز آن است که افراد اگر بخواهند در جامعه از امنیت کامل برخوردار باشند و رعایت قوانین که هدف آنها ایجاد امنیت است به زیانشان تمام نشود، باید همه اختیارات خود را به یک فرد یا به جمعی از افراد واگذارند. توماس هابز از جمله پیشگامان فلسفه ماتریالیسم مکانیک پس از رنسانس است.
فاشیسم مذهبی
همانطور که در تعریف فاشیسم ملاحظه شد؛ فاشیسم یک نظریه سیاسیِ مبتنی بر تعصب ملی، نژادی، ایدئولوژیک یا مذهبی است.
آنچه که هم اکنون در ایران حاکمیت دارد، نوعی از دسته‌بندی‌ حکومت‌های فاشیستی است که به آن فاشیسم‌مذهبی گفته می‌شود. زیرا تمامی مؤلفه‌های فاشیسم یعنی«اقتدار دولت»، «قدرت مطلق حاکم» و «استبداد مطلق» را با خود دارد؛ با این تفاوت که با موقعیت سیاسی، طبقاتی، مذهبی و اجتماعی ایران تحت عنوان ولایت‌فقیه بومی شده است.














۱۳۹۷ فروردین ۳۱, جمعه

سیاست مماشات؛ عامل جنگ یا صلح!



سیاست مماشات؛ عامل جنگ یا صلح!
Appeasement

جنگ جهانی اول در نوامبر ۱۹۱۸ به پایان رسید،  
بیش از دو میلیون آلمانی در این جنگ کشته شدند و تنها دستآورد آن شکستی حقارت بار بود!
درپی این شکست، شورش‌های خیابانی به یک انقلاب سوسیالیستی تبدیل گردید.
هزاران دست‌راستی افراطی و بخصوص اقشار مرتجع ارتشِ شکست خورده،
اقدام به تشکیل گروه‌های شبه‌نظامی بنام «فرایکور» کردند تا به این وسیله با بلشویسم! که به تازگی در روسیه با یک انقلاب مردمی به قدرت رسید بود در آلمان مقابله نمایند.
اعتقاد آن‌ها بر روی دو پایه استوار بود یهودستیزی! و مقابله با کمونیسم!
افکاری که بعدها هیتلر آن را عملی کرد!
عقاید یهودستیزانه فرایکورها دو علت داشت نخست به این دلیل که بسیاری از رهبران کمونیست آلمان یهودی بودند و دوم اینکه فرایکورها یهودیان و کمونیست‌ها را مسبب شکست در جنگ می‌دانستند.
اگر چه هیتلر هیچگاه عضو «فرایکور» نبود اما او بعدها همان عقاید را در کتاب نبرد من به تفصیل بیان کرد
 یکی از بدنام‌ترین گروه‌های فرایکور نمادی را برای خود برگزید که مفهوم نژادپرستانه داشت «صلیب شکسته»! یا «سواستیکا»…
1933 آلمان؛ آدولف هیتلر رهبر حزب ناسیونال‌سوسیالیست در انتخابات به قدرت می‌رسد.  
بحران اقتصادی سال 1929 در آمریکا و قطع کمک‌های اقتصادی آمریکا به جمهوری وایمار،
جنگ قدرت بین احزاب چپ و لیبرال،  
سیاستهای غلط اقتصادیِ دولت چپ در جمهوری عواملی بودند که باعث جذب طبقه متوسط آلمان به حزب نازی گردید.
هیتلر بین سالهای 1933 تا 1939 نخست با سرکوب کمونیست‌‌ها و یهودیان و در گام بعد با انحلال سایر احزاب؛ جمهوری وایمار را به یک دیکتاتوری سرکوبگر نظامی تبدیل نمود.
هیتلر به موازات سرکوب در داخل کشور؛ با یک اقدام زیرکانه با سوار شدن بر موج گرایش خودبخودی ضد‌جنگ و دامن زدن به آن که تحت‌تأثیر ویرانیها جنگ اول جهانی، مردم اروپا را دربرگرفته بود. ماشین جنگی خود را بازسازی نمودند.
این صلح‌طلبی برحق کم‌کم به یک گرایش پاسیفیستی، «حفظ صلح به هر قیمت» تبدیل گردید.
احزاب سیاسی انگلستان در رقابت برای کسب آراء مردم بجای آگاه نمودن آنان نسبت به تهدیدات جنگ و ظهور فاشیزم در آلمان، بیشتر دبناله‌روی توده مردم بودند تا رهبری و هدایت آنان!
سياست مماشات با دیکتاتورها از سال 1937، با شروع نخست‌وزيري نويل چمبرلين در بريتانيا در دستور‌کار دولت انگلستان قرارگرفت.
هدف رسمی و اعلام شدة سیاست مماشات از دیکتاتورها، جلوگيري از وقوع جنگ به هر قیمت بود.
اگرچه در آغاز موفقیت‌های ظاهری بدست آورد. اما سرانجام سياست چمبرلين در «اوج پيروزي»، به يک شکست قطعي براي صلحِ اروپا و فاجعه‌یی مهيب براي کل جهان منجرشد.
گرچه «سياست مماشات » بنام چمبرلين و امضاي معاهده به اصطلاح «صلح» مونيخ در سال 1938 در تاریخ به ثبت رسیده است؛ اما سياست خارجي دولت انگلستان دردهه سي میلادی، پيش از نخست‌وزيري چمبرلين سیاست غالب در انگلستان بوده است.
تفکر پاسیفتستی به ویژه در بین نسل جوان انگلستان به حدی رسوخ کرده بود که در سال 1933 در یک بیانیه نوشتند:
«ما قسم می خوریم که تحت هیچ شرایطی حاضربه جنگ برای کشور نیستیم…»
چرچیل بعدها در خاطرات خود در مورد این بیانه می‌نویسد:
«دانشجویان نادانی که این بیانیه را تصویب کرده بودند شاید فکر نمی‌کردند که به‌ زودی عازم میدان جنگ خواهند شد و در راه دفاع ازکشورشان مجبورند یا پیروز شوند و یا با افتخار جان بسپارند. آنها نمی‌دانستند که نامشان دراین راه به‌مثابه کوشاترین نسل بزرگ شده درسرزمین ما ثبت خواهد شد. اما نسل مسن‌تر چی؟ آنها دیگر برای جبران خطا و غفلت خود به سختی می‌توانستند فرصت یابند و اشتباهات خود را در نبرد با فاشیسم رفع کنند».
تجربه تاريخ نشان داد که سیاست مماشات پیش از آنکه مانع جنگ شود؛ از قضا خود مسبب جنگ شد!
 هیتلر و متحدینش تنها زیر چتر سیاست مماشات بود که فرصت یافتند به اهداف توسعه طلبانة خود جامة عمل بپوشانند و سرانجام اروپا و جهان را به کام آتش جنگی با 60 میلیون کشته و نابودی کامل اروپا فرو بردند.
سياست مماشات با ديکتاتورها، درست برخلاف آنچه که مدعیان این سیاست تبلیغ می‌نمودند خود به عامل جنگ تبدیل گردید.






از مشروطه تا امروز؛ یکصدسال مبارزه برای آزادی

۱۲۲ سال پیش در ۱۴مرداد ۱۲۸۵فرمان مشروطه توسط مظفرالدین‌شاه قاجار   پس از شورش‌ها و اعتراضاتی که در شهرهای ایران بر ضد ستمگری‌های ...